بسم الله الذی علّم بالقلم

امروز صبح که نوشته های شش سال پیش رو در رایانه خودم می خوندم دیدم که خیلی از دست نوشته ها گوشه ای افتاده و روزگاری مونس تنهایی من بوده. بعضی از آنها چکیده هایی از کتابهایی بود که خونده بودم و بعضی دیگه مقالات پراکنده من در موضوعات مختلف بود که احتمال دادم شاید به درد کسی بخورد. رفتم سراغ دوستم آقای پیموده که شاید او از اولین هایی بود که توی طلبه ها وبلاگ زد (وبلاگ یک نفر طلبه) کلی تشویقم کرد و گفت روزنامه فاکس نیوز یک بار در نوشته ای بررسی وبلاگ های حوزویان را کرده بود که وبلاگ من هم از پیشگامان این عرصه مورد بررسی قرار گرفته بود. اون گفت که خیلی از حرفهای روزانه رو می شه فقط توی وبلاگ زد. پرسیدم از کدوم قالب استفاده کنم گفت قالب مهم  نیست و تنها مطلب مهم است که در وبلاگ مورد مطالعه قرار می گیره. با دوستم خداحافظی کردم و اومدم موسسه ولی عصر(عج). استاد آقای حسینی قزوینی رو دیدم که برای سرکشی به بچه ها اومده بود. عرض ادب کردم و رفتم سراغ یکی دیگه از بچه ها. پرسیدم برای وبلاگ زدن بلاگفا خوبه؟ گفت نه و گفت برو سراغ بلاگ که بهتر و بروزتره. پیش سیستم نشستم و در عرض یک ربع این وبلاگ رو ساختم و این اولین برگ نوشته منه. امیدوارم خدای مهربون منو یاری کنه که بتونم توی این میز مطالعه جدیدم، هم بیاموزم و هم برای دیگران مفیدباشم.